آرشاآرشا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

آرشای بابا

مسافرت به رشت وانزلی

پسرنازم اینجا زیبا کنارانزلی هست یه دوست پیدا کردی اسمش محمد شفیعی بود تمام ساعاتی که اونجا بودیم توبامحمد بازی کردی بابای محمدمراقبتون بود کلی ازتون عکس گرفته بود باهاتون بازی کرده بود خیلی خوش می گذشت   ...
7 شهريور 1394

عکس مسافرت به ماسوله وتولدرهاجون

چه روزخوبی بود ماسوله بودیم خیلی بهت خوش گدشت پسرم چن تادوست پیداکرده بودی کلی باهاشون بازی کردی اینم روزتولدرهاجون که رفتیم خونشون عزیزم موقع اومدن ازرو مبل افتادی سرت به میزعسلی خورد کبود شد کلی گریه کردی همه خوشی ها تبدیل به ناراحتی شد ...
7 تير 1394

یه روزتعطیلی

عزیزدلم چه ذوقی داشتی هی می گفتی مامان چرخوفلنگ ببرمنو اولش ازصداهای اونجا ترسیدی جلوترنمی رفتی  بعدکه بردیمت استخرتوپ ترست ریخت شروع کردی به بازی کردن با په تعجبی نگاه می کردی عشقم زندگیت پرازشادی باشه عزیزم رفته بودیم مشاٍ روزخوبی بود کلی بازی کردی دنبال چوب بودی همش می گفتی چوب بشکم کنم عاشق چوب شکستنی .یبارجنگل که بودیم چوب شکستن عموپیمان ودیدی ازاون موقع همش میگی بشکم کنم چقدرچوب جمع کردی بابا برات آتیش درست کرد   ...
27 خرداد 1394

جاده آبعلی وپارک طبیعت

عزیزدلم اون روزکه رفته بودیم پارک طبیعت کلی بازی کردی اصلاپیش مانمی موندی همش دنبال غریبه هاراه می افتادی بالبخندت دوست می شدی باهیچ کس غریبی نمی کنی اینجاهم بااون دختردوست شدی کلی بازی کردی   خیلی سردته گلم ،باآنکه داشتی می لرزیدی بازم دوست داشتی توبرف بازی کنی وچقدرلذت می بردی   ...
23 ارديبهشت 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرشای بابا می باشد