آرشاآرشا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

آرشای بابا

روزاول مدرسه

پسرعزیزم روزاول دبستان خاطره خوبی براش نموند همون روزاول مدرسه توکلاس یکی ازبچه هاازپشت هلش داده که سرش به نیمکت خورده باچه دلشوره ای خودمورسوندم مدرسه ،وقتی رسوندیم بیمارستان انصاری یه دکترجراح خیلی خوب پسرم راآروم کرد و12تابخیه زدبه پیشونیش ...
2 مهر 1398

روزقبل ازاولین روزاول دبستان

یه روزخوب تعطیلی درلواسان یه روزخوب درکلاردشت مردادماه 98 پسرم می‌دانی مدرسه کجاست؟ مدرسه، خانه‌ای پر از کتاب پر از دفتر، پر از کلمات. پر از تخته سیاه، گچ، معلم، خاطره، دانش مدرسه و درختان گوشه حیاط آن همان جا که پاتوق زنگ‌های تفریح است همان جا که دل‌ها دور هم جمع می‌شوند کلمه‌ها را بر زبان می‌آورند تا روزی خاطره شوند .آرشای عزیزم آغازفصل جدیدوزیبای زندگیت رابهت تبریک میگم عاشقتم نفسم ...
31 شهريور 1398

خوشتیپ مامان

نازنینم عاشقتم   قربون بشم من     عیدنوروز1398 مبارک پسرم تولد6سالگیت مبارک امسال هم 5فروردین خونه آقاجون بودیم که درکناردوستای خوبت تولد گرفتم که متفاوت باسال های پیش بود پسرم یه سال بزرگترشدی چقدرخوشحالم هرلحظه بزرگ شدنت رامی بینم وازبودن درکنارت لبریز ازعشق می شوم دوستت دارم   ...
11 فروردين 1398

جاده آبعلی

جمعه 19بهمن رفتیم جاده آبعلی برای برف بازی خیلی خوش گذشت چقدربرف بازی کردی کل لباست دیگه خیس شده بود یخ کرده بودی خسته شدی وخودت گفتی بریم دیگه بازی نمی کنم روزعالی بود ...
22 بهمن 1397
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرشای بابا می باشد