آرشاآرشا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

آرشای بابا

جراحی

1392/11/20 10:56
نویسنده : مامان آرشا
201 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم همه زندگیم

دیشب چه شب سختی بود ساعت یک ازخواب بیدارشدی فقط گریه کردی نمی تونستم آرومت کنم چسبیده بودی بغلم اشک می ریختی دلم برات می سوخت دل دردداشتی برات شربت دل درددادم اثری نکرد یکسره گریه می کردی ومن بغضم بیشترمی شد که نمی تونستم کاری کنم دلبندم ،عزیزم هرگزنبینم اشکتو، دردتو، که من بیشترمی سوزم تودردمی کشی ومن داغون می شوم توبغلم که خوابت می برددوباره باگریه بیدارمی شدی منو بابا دوساعت رات بردیم فایده ای نداشت یک دفعه بالاآوردی خیلی ترسیدم گریت قطع نمی شد صبحش باید می بردمت بیمارستان برای عمل،سه باربالا آوردی کم کم بهترشدی خوابیدی ساعت 5:30 بیدارشدی شیرخوردی صبح ساعت 8رسیدیم بیمارستان مفید که بستری بشی دکترگفت 6ساعت باید ازشیرخوردنت بگذره برای 11وقت دادپسرم مامان فدات بشه خیلی گرسنه ات بود طاقت نداشتی شروع کردی به گریه کردن یه ذره آرومت می کردم دوباره شروع می کردی به گریه کردن یه ربع مونده به 11رفتیم اتاق عمل تالباساتو دربیارم دل تودلم نبود دست به دعا خدایا بجه ام رابه تومی سپارم کمک کن پسرم داشت دردمی کشید ومن دست به دعا خدایا مرحم همه دردتویی دردش راتسکین بده خدایا شکر20دقیقه بیشترطول نکشید که ازاتاق عمل آوردنت بیرون دویدم به سمتت دستت راگرفتم توجیغ می زدی کمک می خواستی اما من نمی تونستم بغلت کنم نوازشت می کردم چقدردردکشیدی مامان بمیره برات آوردیمت بخش بعدازاینکه به کمک بابات لباساتوپوشوندم بغلت کردم آروم شدی چسبیده بودی می ترسیدی ولم کنی تادوساعت دیگه نباید بهت چیزی می دادم بخوری کلی رات بردم که آروم بشی اماتوهنوزگریه می کردی یک ساعت بعدتوبغلم خوابت برد بیدارکه شدی دوساعت تموم شده بود برات آب قنددرست کردم چون گفته بودن که فقط بهت مایعات بدم باقاشق بهت آب قندمی دادم باچه اشتهایی می خوردی قاشق راازدهنت نکشیده دوباره گریه می کردی می خواستی خیلی تشنت شده بود بعدش شیردادم بهت .دیگه ساکت شدی خداراشکرحالت بهترشده بود دکتراومددید گفت مرخصی،به بابات زنگ زدم خوشحال شد گفت عمو پیمان داره میاداونجامن اگه دیررسیدم اون کارای ترخیص راانجام می ده .عموپیمان ومامانی اومدن پیشت کلی بغلت کردن وباهات حرف زدن بعدباهم دیگه برگشتیم خونه توراه داروهاتو ازداروخانه گرفتیم اومدیم خونه داشتی می خندیدی نفسم بازشیرین کاریهاتوشروع کرده  بودی فدات بشم 3ساعت خوابیدی بیدارشدی خوب بودی گلم عشق مامان

شنبه 1392/11/19

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرشای بابا می باشد