آرشاآرشا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

آرشای بابا

سفرشمال پاییز1393

1393/10/8 15:32
نویسنده : مامان آرشا
193 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزدلم آرشای ذوست داشتنی مان چن روزمونده به زمستون باباتصمیم گرفت بریم شمال خونه مامانی .5شنبه راه افتادیم هواخوب بود توراه خوابیدی دیگه بزرگ شدی اذیتم نمی کنی خودت می ری صندلی عقب ماشین میشینی شب رسیدیم شمال همه جابرات تازگی داشت همه جای خونه مامانی رابررسی کردی خیلی خوشحال بودی عزیزدلم

 

روزی که رفتیم پارک جنگلی آتیش روشن کردیم خیلی بازی کردی اصلا خسته نمی شدی مدام بادرخت وچوب وآتیش بازی می کردی

ازدرخت بالا می رفتی باهمه چیزسروکارداشتی فدات بشم پسرعزیزم کنجکاوبودی هرچی می دیدی می پرسیدی این چیه

رفتیم ساحل هواخیلی سرد نبود کلی باسنگ بازی کردی عاشق سنگ هستی دلت نمی خواد ازاونجا جدابشی خیلی دوست داشتی .


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محبوبه
18 اسفند 93 9:07
سلام عزيزم من كتاب عشق شيرين را خريداري كردم بصورت فايل پي دي اف اگر دوست داشتي ايميل بده تا برات ارسال كنم وديگر دنبالش نگردي [دست گلت دردنکنه عزیزم خیلی لطف می کنید اگه برام ایمیل کنید Nillofar_abe@yahoo.com
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرشای بابا می باشد