مسافرت به شمال
سلام پسرگلم
3شنبه 10 دیماه آماده شدیم بریم شمال خونه مامانی .عمه فرانک هم بامامی اومد پسرم عمه خیلی دوستت داره توهم بیشترازهمه بااوبازی می کنی هواسردبودنشدببرمت بیرون .توخونه بازی می کردی
عزیزدلم چقدرآروم تنهای بازی می کردی
عموپیمان خیلی دوستت داره عمو می خواست موهاتوکوتاه کنه نمی ذاشتی شروع کردی به گریه کردن خیلی بدت می آد کسی باموهات بازی کنه من توبغلم گرفتمت عمه فرانک باهات حرف می زد که آروم بشی وکمترگریه کنی با مکافات عمو پیمان موهاتو کوتاه کرد عزیزم
قربون اون خندت برم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی